English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5749 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
order form U نمونه سفارش نامه پر نکرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
letter of recommendation U سفارش نامه
testimonial U سفارش وتوصیه رضایت نامه
testimonials U سفارش وتوصیه رضایت نامه
unbowed U انحنا پیدا نکرده تعظیم نکرده
unexploded U عمل نکرده مهمات عمل نکرده
economic order quantity U کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
module U اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
modules U اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
acceptance sampling U نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
sample U نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampled U نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampling U نمونه گیری برداشت نمونه
post script U مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent U تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparley U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
cryptoparts U بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
look before your leap U گز نکرده
single U ازدواج نکرده
untravelled U سفر نکرده
unsight U امتحان نکرده
abortive <adj.> رشد نکرده
rudimental U رشد نکرده
soles U ازدواج نکرده
sole U ازدواج نکرده
unkempt U شانه نکرده
indigested U فکر نکرده
niet le fait U او نکرده است
libels U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
uncounselled U مشورت نکرده [نداده]
unused U عادت نکرده بکارنبرده
paddy U برنج اسیاب نکرده
dud U گلوله عمل نکرده
paddies U برنج اسیاب نکرده
undisturbed sample U نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes U رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
he is not quite rested U خوب رفع خستگی نکرده
gear blank U چرخ دنده کار نکرده
dwarf dud U بمب اتمی عمل نکرده
absolute dud U گلوله اتمی عمل نکرده
You haven't changed. U تو هیچ تغییر نکرده ای [رفتار] .
seed wool U پنبه خام یاپاک نکرده
impennate U دارای بالهای رشد نکرده
unfledged U پر در نیاورده کاملا رشد نکرده
stunted tree U درخت رشد نکرده وکوتاه
nuclear dud U بمب عمل نکرده اتمی
hung striker U چاشنی عمل نکرده نارنجک
cleans U که از زمان خواندن تغییری نکرده است
dwarf dud U جنگ افزار هستهای عمل نکرده
clean U که از زمان خواندن تغییری نکرده است
bomb cemetery U محل تخریب بمبهای عمل نکرده
cleaned U که از زمان خواندن تغییری نکرده است
cleanest U که از زمان خواندن تغییری نکرده است
unschooled U تعلیم نگرفته کار اموزی نکرده
Nobody was late except me . U هیچکس غیر از من دیر نکرده بود
certificates U رضایت نامه شهادت نامه
certificate U رضایت نامه شهادت نامه
affidavits U شهادت نامه قسم نامه
credential U گواهی نامه اعتبار نامه
written agreement U موافقت نامه پیمان نامه
Nothing has changed there. U آنجا هیچ چیز تغییر نکرده است.
polywag U دریانوردی که به نواحی استوایی سفر نکرده باشد
slinking U انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
abortion سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
abortions U سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
slink U انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
slinks U انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
to a. letter U روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
He has never taken a step for any one . He has never raised a finger to U تا کنون برای کسی قدم یبر نداشته است ( مسا عدتی نکرده )
presumptive instruction U دستور برنامه تغییر نکرده که پردازش میشود تا دستورات قابل اجرا را بدست آورد
testacy U دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
enjoinment U سفارش
indenting U سفارش
order U سفارش
indents U سفارش
reference U سفارش
indent U سفارش
I asked for ... من سفارش ... را دادم.
send away for U سفارش دادن
economic order quantity U حد مطلوب سفارش
call the shots <idiom> U سفارش دادن
asking and ordering U درخواست و سفارش
back order U سفارش معوق
place an order U سفارش دادن
ordering U سفارش دهی
order for goods U سفارش کالا
order format U قالب سفارش
factory order U سفارش ساخت
outwork U سفارش به بیرون
engaged U سفارش شده
indent U سفارش دادن
order U سفارش دادن
order U دستور سفارش
modification order U سفارش اصلاحی
acknowledgement of order U تصدیق سفارش
acknowledgement of order تایید سفارش
purchase order U سفارش خرید
indenting U سفارش دادن
enjoin U سفارش کردن به
conditional order U سفارش مشروط
blanket order U سفارش کلی
enjoining U سفارش کردن به
enjoins U سفارش کردن به
trial order U سفارش ازمایشی
enjoined U سفارش کردن به
indents U سفارش دادن
commendation U سفارش تقدیر
processing of the order U انجام سفارش
Put in a good word for me. U سفارش من رابکن
accumulated profit U پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
indent U سفارش درخواست کردن
engage U از پیش سفارش دادن
open indent U سفارش خرید باز
custom-made U سفارش داده شده
ordered U سفارش داده شده
indents U سفارش رسیده از خارج
order time U زمان سفارش کالا
order processing time U مدت انجام سفارش
order processing time U زمان انجام سفارش
indents U سفارش درخواست کردن
to book something U چیزی را سفارش دادن
lead time U زمان انجام سفارش
indenting U سفارش رسیده از خارج
To place an order for some goods. U کالائی را سفارش دادن
reorder interval U زمان بین دو سفارش
reorder cost U هزینه سفارش مجدد
bespeak U ازپیش سفارش دادن
reorder level U سطح سفارش مجدد
re order U سفارش دوم باره
reorder point U نقطه سفارش مجدد
custom made U سفارش داده شده
order U دستور دادن سفارش
indent U سفارش رسیده از خارج
outwork U سفارش به خارج از شرکت
order [placed with somebody] U سفارش [ازطرف کسی]
indenting U سفارش درخواست کردن
engages U از پیش سفارش دادن
reorder U دوباره سفارش دادن
to countermand goods U سفارش کالا را پس گرفتن
dispatch order U سفارش حمل سریع
indent U سفارش خرید از کشور بیگانه
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
I asked for the child. من یک برای بچه سفارش دادم.
the goods are on order U کالا را سفارش داده ایم
I asked for a small portion. من یک پرس کوچک سفارش دادم.
mail order U سفارش کالا بوسیله پست
ordering costs U هزینههای مربوط به سفارش کالا
order U سفارش دادن کالا یا جنس
order U سفارش دادن تنظیم کردن
indenting U سفارش خرید از کشور بیگانه
batch costing U تعیین قیمت سفارش کالا
a la carte U جداجدا سفارش داده شده.
indents U سفارش خرید از کشور بیگانه
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody. U سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
To order a meal. U سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
reorder level U مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
open indent U سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
indent upon a person for goods U درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
mail order U سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
syntactic error U خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
cash with order U پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
procurement lead time U زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
lead time U مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
bomb reconnaissance U شناسایی محل بمبهای عمل نکرده شناسایی محل بمب
pattern U نمونه
sampled U نمونه
types U نمونه
typed U نمونه
type U نمونه
precedents U نمونه
copying U نمونه
calligraph U نمونه
patterns U نمونه
exemplar U نمونه
specimen U نمونه
paradigm U نمونه
paradigms U نمونه
example U نمونه
precedent U نمونه
typicalness U نمونه
strickle U نمونه
examples U نمونه
modelled U نمونه
representative U نمونه
representatives U نمونه
sample U نمونه
copyslip U نمونه
specimens U نمونه
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1the selected wells are 5 boreholes only, and desired samples quantity is 150-200 kg
1He has been publicly disgraced for offenses of which he was not guilty.
2مفعول
1Material-dependent representative
1i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
1we drove to visit my parents in Ipswich.
1پایان نامہ را در زبان اردو چہ می گویند
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com